کمتر از یک روز تا آمدنت مانده
پسر عزیزم نمیدانم چه حسی دارم . پر از هیجانم . شادم . غمگینم . استرس دارم .تمام حس های دنیا در من جمع شده و در آخر گیج گیج هستم. گاهی غمگین میشم فقط برای اینکه نکنه در این نه ماه کاری کرده باشم که باعث ناراحتی شما شده باشم . پسر عزیزم اگر نتونستم خوب ازت مراقبت کنم یا اگر گاهی باعث ناراحتی تو شدم منو ببخش . شادم که کمتر از 24 ساعت دیگه میای تو بغلم و میتونم ببینمت، ببوسمت ، بوت کنم . هیجان زده هستم که قراره مادر بشم. و استرس دارم که نکنه اتفاق بدی بیافته . اما تو رو و خودم رو سپردم به خدایی که تو ماه محرم خودت رو بهم داد و توکل کردم به خودش تا فردا شاد و خندون باشیم . مامانی این روزا همه التماس دعا دارن و میگن که یادش...